ببین اون موقع که با ایهام بودی تو بغلش خوابیدی فکر کردی اوج عشق چقدر گریه کردی چقدر پوست خودتو کندی چقدر ضجه زدی چقدر بهش گفت قسم بخور میری این سری با زن جدا بشی چقدر سرشون رفته شمال چقدر براش کادو تولد گرفتی چقدر دنیا و توت تماماً گوشیتو نگاه میکردی چقدر از دانشگاه و درس گذشتی که بهش پیام بدی که شب تا صبح بهم پیام میدادی که گریه میکردی که اضطراب داشتی که افسردگی داشتی که فکر میکرده یهدونه تو دنیا چقدر دیوونهوار حسگری عاشق شید و بعدش الا توی سال نود و سه باهاش آشنا شدی تا الان هزار چهارصد یکی یعنی هشت سال هشت سال گذشته و الان تازه و شرف زدی و دیدی چقد نمیخورید به چقدر مسخره بوده چقدر صرفاً دنبال زنش متخصص بود و الان بایستی پرستارا هم ک.و.نشو نگاه میکنیم فکر کن بهش میرسیدی فکر کن یه آدمی که دیوونهوار عاشقی عاشقشی بره کون پرستاران ببینه چه فکری میکردی و بعد این اینه تهش تند ناشی از عشقت ناشی از ن
شناختن ها بود اون هیجانها بود که نمیشناختی اش که فکر میکردی آدم مقتدر میره تموم میکنه و میاد با تو عروسی ؟!و خوب شد که نشد این حرکت که بعد به من بشنوم میره با پرستار ک.و.نشون نگاه میکنه و حالا فک کن میخوای یه آدمی دیگر و با یک فرد متأهل دیگه همین Engineer S.Thبشناسیش این گنگ و پیچیدهاست , اینکه اینقدر سرتق و بیرحم و عصبیه او هم این آدمی که اصلا نمیخواد جواب سوالت رو بده که میگه پسرخاله نشو که عصبی که شاکی که لحنش دستوری که امری بعد تو بری بشناسیش تو نیلوفر خودتو شناختی که به یکی دیگر روشبشناسی خوشت بیاد به این دلیل نه یهکمی فکر بکن بعد به ایهام میگفتی که صدام اینه میاد با صدای گلزار میذاره واسه تو و میگه این صداست و چقدر عقدهای و چقدر این آدم وقیح که به تو چه؟!...
ما را در سایت به تو چه؟! دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : zepetaa بازدید : 183 تاريخ : دوشنبه 13 تير 1401 ساعت: 17:46